ایران این وبلاگ در مورد ایران و تاریخچه استان های ان است .(مازندران و تهران و خراسان رضوی و ...) دوشنبه 94 فروردین 17 :: 3:3 عصر :: نویسنده : mahdi rezaei
تاریخ استان مرکزیوجه تسمیهاستان مرکزى در منطقهاى واقع شده که در زمانهاى قدیم آن را «ماد بزرگ» و در دهههاى اول اسلامى «ایالت جبال» و در سدههاى بعد «عراق عجم» مىگفتند. زمانى که اعراب به ایران آمدند ـ در مقابل جلگه بینالنهرین که به آن «سواد» مىگفتند ـ به کوهستانهاى مغرب ایران، نام «جبال» دادند. ایالت جبال شامل استانهاى امروزى اصفهان، همدان، کرمانشاه، ایلام، چهارمحال و بختیارى، کردستان، زنجان، لرستان، تهران و استان مرکزى مىشد. به این ترتیب ایالت جبال از غرب به کشور عراق، از شرق به کویر لوت، خراسان و کرمان، از شمال به رشته کوههاى البرز و از جنوب به خوزستان و فارس محدود بود. هنگامى که سلجوقیان خلفاى عباسى را مطیع خویش نمودند، از طرف خلفاى عباسى به آن لقب «سلطان العراقَین» داده شد و منظور آنها از دو عراق، یکى کشور عراق فعلى و دیگرى استان جبال بود که مرکز قدرت سلجوقیان به شمار مىرفت. سپس براى اینکه دو عراق با هم اشتباه نشود، ایالت جبال را «عراق عجم» نامیدند (در مقابل عراق عرب که حدودش از آبادان تا موصل در طول و از قادسیه تا حُلوان در عرض بود) و این اصطلاح تا دوره مشروطیت باقى ماند. تا اینکه در سال 1339 ه .ش به خاطر قانونى که در مجلس شوراى ملى تصویب شده بود، این استان به همراه استان تهران کنونى به علت اینکه تقریباً در مرکز ایران واقع شده بود، مرکزى نامیده شد. در سال 1356 ه .ش استان مرکزى به دو استان مرکزى و تهران تقسیم شد و اراک به عنوان مرکز استان مرکزى تعیین گردید و از سال 1357 ه .ش ادارات استان مرکزى در این شهر رسما آغاز به کار کردند. «شهرستان اراک» که هم اکنون مرکز استان مرکزى و از شهرهاى صنعتى ایران به شمار مىرود، قدمت چندانى ندارد و بناى آن را مربوط به سال 1240 ه .ق در دوره قاجاریه مىدانند. ابتدا دهى به نام «سلطان آباد» بود و سپس به «عراق» مشهور شد و در سال 1314 شمسى نام آن به «اراک» تبدیل گردید. رویدادها و حوادث تاریخی در ادوار مختلفاستان مرکزى قبل از دوره اسلامىمجموعه استان مرکزى، به عنوان بخشى از عراق عجم (در تقسیمات قدیمى کشورى) از قدمت بسیار طولانى برخوردار است. شهرها و مناطق قدیمى استان همچون ساوه، کرج، ابودلف (آستانه فعلى)، کمره (خمین فعلى)، انجدان، فراهان، تفرش مىباشد. زمانى که آریایىها وارد سرزمین ایران شدند متشکل از سه طایفه یا قوم بودند. گروهى به نام قوم پارس در جنوب مستقر شدند، گروهى به نام مادها در مرکز و غرب ایران تا رود ارس ساکن گردیدند و قوم سوم که پارتها نام داشتند در شرق ایران ساکن شدند. بنا بر تحقیقات و بررسىهاى انجام شده تاریخى، سرزمین ماد به سه بخش عمده تقسیم شده بود: 1) ماد آتروپاتن یا ماد علیا یا ماد کوچک. 2) ماد سفلى یا ماد بزرگ که امروز قسمت بزرگ آن را استان مرکزى تشکیل مىدهد. 3) ناحیه پارتاکنا (استان اصفهان امروزى). بر اساس تقسیمات مزبور استان مرکزى از قدیمىترین مناطق متمدن ایران به حساب مىآمد. در دوران هخامنشى سرزمین ایران بزرگ به بیست ایالت یا بنا به نوشته هرودت به بیست «ساتراپ» تقسیم مىشده است، که ماد سفلى (محدوده استان مرکزى به انضمام استان همدان و اصفهان) جزء ساتراپ دهم بوده است. در دوره ساسانى، ایران به چهار بخش یا چهار کوست تقسیم شد، که استان مرکزى در کوست «خوریران» یعنى جایى که خورشید به آنجا مىرود واقع بوده است که این کوست شامل استان مرکزى، همدان، کرمانشاهان و دیگر ولایات غرب ایران بوده است. استان مرکزى در دوره اسلامىجغرافیا نویسان اسلامى قرن اول هجرى، استان مرکزى را جزئى از بلاد کهستان (کوهستان یا قهستان و یا جبال)، و برخى نیز پهلویان به حساب آوردهاند که این نامها در زمان سلاجقه به عراق عجم مبدل گردید. زیرا در آن زمان دو عراق وجود داشته یکى در میان رودان (بین النهرین) که به آن عراق عرب مىگفتند و دیگرى همان جبال یا کوهستان که به آن عراق عجم نام نهادند. اسناد و مدارک تاریخى موجود مربوط به منطقه عراق (جبال) نشانگر آن است که این منطقه به عنوان بخشى از «ماد بزرگ» به دلیل برخوردارى از موقعیت استراتژیک، پیوسته در راستاى تحولات منطقهاى و ملى دگرگون شده است. این وضع به شکل بارز بر نحوه سکونت، توزیع جمعیت، ویژگىهاى اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و روند شهرنشینى تأثیر گذاشته به طورى که تا اوایل دوره اسلامى، شهرى مهم و مرکزیتى درخور توجه در منطقه عراق به وجود نیامده است. مهمترین شهرى که از اوایل دوره اسلامى در محدوده ولایت عراق در آثار جغرافىدانان مسلمان از آن نام برده شده است، شهر «کرج» یا «کره» مىباشد که یکى از شهرهاى باستانى ایران است. «گیرشمن» در کتاب ایران از آغاز تا اسلام مىنویسد: «شهر کرج را سلوکیان در ایالت ماد بزرگ میان همدان و رى بنا نهادند، که نزدیک اراک فعلى (مرکز استان مرکزى) بوده است». وى همچنین، اشاره مىکند که در شهر کره معبدى بزرگ به طرح و نقشه معابد بزرگ ایران وجود داشته است. واژه کره در دوران اسلامى به الکرح، کرح، و سپس کرج تغییر پیدا کرده است. در کلیه کتابهاى جغرافیا و تاریخ از هزار سال پیش نام این شهر در قسمت ماد بزرگ (بین شهرهاى همدان، اصفهان، رى) برده شده است. ابوالفداء طول شهر کره را حدود یک فرسنگ نوشته و آن را شهرى آباد توصیف کرده که با شهر وروگرد (بروجرد) داد و ستد داشته است. در اوایل سده نخستین هجرى در جریان فتح بخشهاى غربى و مرکزى ایران، چون کرج در مسیر راه کرمانشاه، همدان و اصفهان قرار داشت در اثر درگیرىهاى نظامى ویران شد. با فتح ایران به دست مسلمین، این منطقه نیز تحت فرمانروایى حکومت بنى امیه درآمد. از اوایل قرن سوم هجرى (210 ه .ق / 204 ه .ش) خاندان ابودُلف «کرج» را به عنوان مرکز حکومت خود برگزیدند و موجب رونق و شهرت آن شدند. بنابراین مىتوان گفت که شهر کرج ابودُلف یا همان «کره» مرکز منطقه جبال (عراق عجم) محسوب مىشده است. پس از اینکه مسلمین بر ممالک مفتوح تسلط یافتند و امنیت نسبى بر سرزمینهاى پهناورى که از مدیترانه تا حدود هند در مشرق زمین را در برمىگرفت، حاکم گردید تجارت و بازرگانى رونق گرفت و شهرهاى بزرگى مانند اصفهان، رى، همدان و قزوین در منطقه جبال نقش فرا ملى یافتند. علاوه بر این، عبور راه ابریشم از این منطقه نیز موجب رشد بیشتر نیروهاى تولید گردید و آبادانى منطقه عراق را تسریع نمود. بنابر نوشته سیاحان، «کرج» از اوایل قرن سوم هجرى رو به آبادى و رونق نهاده است و تدریجا در اثر رونق اقتصاد ملى و منطقهاى و روابط برون مرزى واجد نقش و اهمیت در منطقه عراق شده تا آنجا که اصطخرى کرج را در قرن چهارم در ردیف شهرهایى چون کاشان، نهاوند و گلپایگان قرار داده است. با از میان رفتن حکومت خاندان ابودلف (عجلیان) در 280 ه .ق، کرج و نواحى تابع آن به تصرف حکومت دیالمه درآمد و دوره رکود و انحطاط آن آغاز گشت. همزمان با تشکیل حکومت سلجوقیان، در سال 437 ه .ق نواحى عراق جزء قلمرو این سلسله قرار گرفت. در تمام این دوره، به علت درگیرى حکام سلجوقى و قدرتهاى محلى، این منطقه عرصه برخوردهاى نظامى و نزاعهاى قومى گردید. تسلط سلجوقیان عصر جدیدى از حیات ایلى را در ایران به وجود آورد، و ورود قبایل چادرنشین متحد سلجوقى به نواحى داخلى ایران از نتایج آن به شمار مىرود. پس از سلجوقیان، خوارزمشاهیان، مغولان، آل مظفر و تیموریان به مدت شش قرن بر این منطقه حکم راندند. در این مدت سلسلهها و حکام بر سر حاکمیت به جنگ و ستیز پرداختند و هر سلسله بر ویرانىها و خرابىهاى سلسله قبل افزود. تداوم حاکمیت ایلى بر حیات اجتماعى و نظام حکومتى و امر تیولدارى با ناامنىها و نزاعهاى اعتقادى، دوران پر مصیبتى را بر منطقه عراق تحمیل کرد که نتیجه طبیعى چنین وضعیتى کاهش قدرت سیاسى جوامع یکجانشین، عدم امنیت و ثبات، انحطاط نیروى تولید، تجارت، بازرگانى و پیشهورى و در نهایت تضعیف مبانى شهرنشینى و روند توسعه شهرها در منطقه عراق بوده است. دوران حکومت صفویه دوره صفویه، دوران آرامش نسبى ایران بود. در زمان حاکمیت این سلسله، به ویژه در عهد شاه عباس اول، به علت ثبات سیاسى و امنیت ملى، ترمیم و توسعه زیر ساختهاى عمرانى، اقتصادى، کشاورزى، صنعت و شهرنشینى رونق یافت. لیکن اقدامات دولت صفوى در منطقه عراق عمدتا با اهداف سیاسى و در جهت تداوم حاکمیت این سلسله بر عراق و مناطق مجاور آن صورت گرفته است. به عنوان مثال، اقدام به استقرار ایلات طرفدار دولت، اعم از افشار، خلج و بیات، در راستاى تحقق همین سیاست و تداوم نظام ایلى بر سرنوشت منطقه عراق بوده است. مهمترین اقدام اقتصادى دوره صفوى که در رابطه با منطقه عراق انجام گرفت، انتقال گروهى از ارامنه حرفهمند از منطقه جلفا به «کزاز» و «کرهرود» (جنوب اراک کنونى) و اسکان آنها در آبادىهاى خالصه بود که به دستور شاه عباس اول و به منظور توسعه کشاورزى و ترویج صنایع دستى انجام شد. صفویان به موازات اقدامات سیاسى و نظامى در راستاى گسترش مذهب شیعه، مزار «امامزاده سهل بن على» را بازسازى کردند و بر آن گنبد و بارگاه ساختند و «کرج» را به اعتبار همین مزار شریف، به «آستانه» تغییر نام دادند. در دوره صفویه تحولى اساسى در نظام سیاسى و ساختار اقتصادى و کارکرد منطقه عراق ایجاد نشده و این منطقه فاقد شهرى درخور توجه بوده است ولى چون در حد فاصل دو پایتخت صفویه (اصفهان و قزوین) قرار داشتند و محل زندگى تعدادى از ایلات و قبایل چادر نشین بوده، اهمیت سیاسى ـ نظامى داشته است. این ویژگى عامل مهمى در تضعیف نیروهاى تولید و توسعه نیافتگى شهرى در این منطقه بوده است، زیرا در جنگهایى که در این ناحیه به وقوع پیوسته است، منطقه عراق، یا خود صحنه عملیات نظامى بوده و یا محل تدارک و پشتیبانى لشکریان شده است. در پایان دوره صفوى، که با سستى حکومت، اغتشاش، بىعلاقگى و بىاعتمادى مردم نسبت به این سلسله همراه بود، منطقه عراق نیز ابتدا تحت تسلط افاغنه درآمد و سپس از روى مصالحه به نیروهاى متجاوز عثمانى واگذار شد. نیروهاى عثمانى که منطقه عراق را «سرزمین مفتوحه» مىپنداشتند در نهایت بىرحمى و ستم با مردم رفتار مىکردند و هرگونه جنبش و حرکتى را با قساوت پاسخ مىگفتند. «واقعه وفس» که طى آن هزاران نفر در شمال منطقه عراق قتل عام شدند تنها نمونهاى از این بىرحمى است. حکومت افشاریه با روى کار آمدن نادرشاه، منطقه عراق میدان برخورد قواى افشار، با نیروهاى بیگانه و معارضین داخلى شد و جنگهاى متعددى در این منطقه روى داد و لشگرکشىهاى بسیارى از همین منطقه تدارک گردید. انحطاط اقتصادى و ضعف شهرنشینى، که در اثر جنگهاى نادر در سطح کشور بروز کرده بود، در منطقه عراق بیش از پیش بر نیروهاى تولید و نظام اسکان جمعیت صدمه وارد کرد. به طورى که اوضاع اقتصادى عراق (استان مرکزى کنونى و مناطق اطراف آن) در دوره افشاریه نه تنها اصلاح و بهبود نیافت، بلکه آبادیها و مزارع بسیارى در این منطقه ویران شد. دوران حکومت زندیه در دوره زندیه به خاطر بازگشت طایفه زندیه به موطن اولیه خود (منطقه عراق) و توافق سران ایلات متحد زند، مناطق داخلى ولایت عراق از آرامش نسبى برخوردار گشت، اما در خارج از منطقه دائما با مدعیان حکومت زندیه خصوصا ایل قاجار و متحدان آن درگیر بود. از این رو به رغم پیشرفتهاى اقتصادى و تحولات مثبت و سازندهاى که در مقیاس ملى صورت گرفت در منطقه عراق، اصلاحات قابل توجهى انجام نشد و در نظام یکجانشینى آن خصوصا شهرنشینى، پیشرفتى حاصل نگردید و در این دوره نیز عراق فاقد شهرى مهم و صاحب نام بود. در این دوره، ساختن روستاهاى قلعهاى و قلاع نظامى در منطقه عراق نیز مورد توجه قرار گرفت که از آن جمله مىتوان از قلعههایى که در اوایل این دوره در محل «دستگرد» در نزدیکى اراک کنونى بنا شده است، نام برد. اولین برخورد نظامى بین قواى محمد حسن خان قاجار با شیخ على و محمدخان، سردار زندیه، در ناحیه سنجان (2 کیلومترى جنوب شهر اراک فعلى) رخ داد. در سال 1199 ه .ق، آقا محمد خان قاجار از مازندران به قصد تسخیر عراق وارد منطقه شد. هنگامى که به شهر ساوه رسید، رؤساى قبایل خلج و بیات، که طرفدار قاجاریه بودند، مقدم او را گرامى داشتند و به همراه خان قاجار وارد قم شده و آن را به تصرف درآوردند و سپس اراک را نیز متصرف شدند. دوران حکومت قاجاریه در سال 1200 ه .ق / 1165 ه .ش حکومت سلسله زندیه محدود به فارس شد و سپس منقرض گردید. آقا محمد خان چون مردم منطقه عراق را مؤسس دولت زند و مخرب اساس حکومت قاجاریه مىدانست، از قتل و غارت مردم این ولایت چیزى فرو نگذاشت. در این دوره، خوانین فراهان و کزاز خانهنشین شدند و قلاع سربند و سیلاخور به کلى ویران گردید. مردم فراهان چندین بار قتل عام و غارت شدند و نواحى «سیلاخور» و «سربند» چندین بار مورد هجوم سپاه قاجار قرار گرفت. به این ترتیب تا پایان حکومت آقا محمد خان قاجار، اقتصاد منطقه عراق در انحطاط بود و شهرى مهم به عنوان «مرکز اصلى مبادله منطقهاى» به وجود نیامد. با روى کار آمدن فتحعلى شاه، منطقه عراق دچار اغتشاش و ناامنى بسیار شد. در همین زمان، یوسف خان گُرجى، سردار قاجاریه، به سمت سپهدارى قشون عراق منصوب و به منظور برگرداندن آرامش به منطقه، عازم این قلمرو شد. با این انتصاب، فصل نوینى در تاریخ عراق عجم آغاز گردید. سپهدار تصمیم گرفت براى تدارک قشون خود شهرى در این منطقه ایجاد نماید. متعاقب این تصمیم، محلى را که از اوایل حکومت زندیه، هشت قلعه به نامهاى «حاج طهماسب، سلیم، خان بابا خان، آزاد مراد آباد، آسمیغ، ده کهنه، حصار و نو» در آن قرار داشت را براى تأسیس شهر جدید برگزید. وى این قلاع را که به طور مداوم با یکدیگر در ستیز بودند، ویران کرد و ساکنین آنها را به شهر جدید کوچانید. بدین ترتیب بود که یوسف خان گرجى شهر اراک (عراق) یا سلطان آباد را در مرکز منطقه عراق تأسیس کرده و آن را مرکز حکومت منطقه عراق قرار داد. لازم به ذکر است که بافت اجتماعى سلطان آباد متأثر از نظام فئودالى و اقتصادى ـ اجتماعى هشت قلعه مذکور بود. به همین دلیل فرصت و زمینه لازم براى ایجاد جامعهاى همگون و شکلگیرى فرهنگى یکسان و غالب بر خرده فرهنگهاى مهاجران وجود نداشت و این امر باعث تزلزل بنیانهاى اجتماعى ـ تاریخى شهرنشینى سلطان آباد گردید. در سال 1270 ه .ق حکومت عراق به میرزا حسن خان برادر میرزا اتابک واگذار گردید. حاکم جدید فعالیتهاى عمرانى گستردهاى را دراین منطقه آغاز نمود و در جهت رونق بخشیدن به اقتصاد سلطان آباد، صاحبان حِرَف مختلف را از سرزمینهاى مجاور دعوت کرد و در این شهر سکنا داد. از این دوره ولایت عراق علاوه بر نقش نظامى، داراى نقش صنعتى و اقتصادى نیز گردید و به واسطه واقع شدن در مسیر راههاى تجارى، مورد توجه کمپانىهاى خارجى قرار گرفت و به ارتباطى فرامرزى دست یافت. ورود کمپانىهاى خارجى به سلطان آباد باعث گردید که این شهر به طور ناگهانى گسترش یابد و فضاهاى تجارى، مسکونى، ادارى، تفریحى و ... جدیدى در آن ایجاد شود. به این ترتیب با وجود رکود اقتصادى حاکم بر کشور، اقتصاد سلطان آباد رونق یافت و شرایط جذب جمعیت در این منطقه پدید آمد. اما با آغاز جنگ جهانى اول، در اواخر قرن سیزدهم، حکومت مرکزى متزلزل شد، قشون روس و انگلیس در سلطان آباد مستقر گردیدند. راهها ناامن شد و در نتیجه اقتصاد تجارى سلطان آباد به طور ناگهانى دستخوش سقوط گردید. دوران حکومت پهلوى بعد از جنگ جهانى اول حکومت از قاجار به پهلوى منتقل شد و اقتصاد کشور به سمت سرمایهدارى وابسته متمایل گردید. در این دوران، چهره شهر را تغییر داد، الگوى شهرسازى غربى شد، ادارات و سازمانهاى دولتى معمول آن زمان در بافت شهر رخ نمود، کارخانه برق و قند تأسیس شد، راهآهن از سلطان آباد گذشت و... از سال 1339 ه .ش مطابق قانونى که از مجلس شوراى ملى گذشت، این استان به همراه استان تهران به علت اینکه تقریبا در مرکز ایران واقع شده بودند، به نام استان مرکزى نامیده شدند. وقایع و حوادث طبیعى قبل از جنگ جهانى اول، دو حادثه بزرگ در منطقه عراق روى داد. یکى قحطى اول (یا قحطى بزرگ) بود که بر طبق اسناد و نوشتهها در سال 1288 ه .ق روى داده است. در این سال که سالى غم انگیز بود، گندم نایاب گردید و مردم دهات رو به شهر و از شهرها به طرف مرکز روان گردیدند. ابراهیم دهگان در کتاب «تاریخ اراک» درباره شدت قحطى مىنویسد: «بسیار شنیدم که سگ و گربه هم خورده شده است و مردم روى یکدیگر جان مىدادند، شاید در نواحى عراق (اراک) نصف بیشتر جمعیت تلف شده باشد. در آن سال قنوات خشکیده، آب کویر مرکز فراهان ورچیده [خشک شده]، علف در صحرا نروئیده و وحوش و طیور روى هم ریخته، دام و دد از گرسنگى جان داده، زمستان سختى پیش آمد». دیگرى قحطى دوم بود که تقریبا همزمان با جنگ جهانى اول بود و به «سال گرانى دوم» مشهور شد. استاد دهگان در کتاب «تاریخ اراک» مىنویسد: «... در این سال حاکم عراق، محمدتقى اسعد، معروف به امیر جنگ، پسر مرحوم على قلى خان بختیارى بوده است. به علت خشکسالى و علل دیگر در این سال (1336 ه .ق) گرانى شده. گندم در این سال در محل عراق به حدود خروارى یکصد تومان یا چیزى بیشتر هم رسید و در تهران زمینه گندم کمتر و قیمت آن خیلى بیشتر تا حدود 250ـ300 تومان رسید. تلفات مردم از اوایل زمستان تا آخر جوزاى 1297 خورشیدى، پارهاى ثُلث جمعیت را گفتهاند. مردم به دفن و کفن اموات نمىرسیدند. از طرف حکومت 3 غسالخانه هر کدام با چند نفر مشغول کار بودند ...». همچنین بنابر شواهد موجود، سال 1310 ه .ق به «سال وبائى» مشهور است که در این سال در شهر عراق (اراک) و اطراف، وبا، شایع شده و عده زیادى از مردم شهر و روستاها به مرض وبا مردهاند. در سال 1322 ه .ق نیز وبا، شایع گردیده که حدود ده هزار نفر از مردم (کل جمعیت عراق 35000 نفر بوده) از بین رفتند.
موضوع مطلب : پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
|
||